گفت و گوی اختصاصی صندوق حمایت با غلامرضا رحیمی دارنده مدال طلای پارالمپیک 2016 ریو

رحیمی: برای اهتزاز پرچم ایران به میدان می روم

غلامرضا رحیمی، کماندار طلایی پارالمپیک ریو 2016 و بازی های پاراآسیایی جاکارتا 2018 و هانگژو 2022 است. او همچنین رکوردشکن المپیک توکیو 2020 نیز است. رحیمی هم اکنون خود را برای حضور در مسابقات پارالمپیک پیش رو آماده می کند. پایگاه خبری صندوق اعتباری حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش کشور گفت و گویی داشته با این قهرمان ارزنده کشور که در ادامه می خوانید.

خودتان را به طور کامل معرفی کنید و از ورودتان به ورزش بگویید.

متولد اول مرداد 1357 در دزفول هستم. از بچگی ورزش را دوست داشتم  و آرزوی کسب مدال طلای المپیک در ذهنم بود. این رویا باعث شد به سمت ورزش بروم. در ابتدا ورزش فوتبال را انتخاب کردم و دروازه بان بودم. استعداد خوبی هم داشتم  و در ترکیب اصلی تیم نونهالان در آن دوران در مسابقات حضور داشتم. تا اینکه در یکی از مسابقات دستم آسیب شدیدی دید و دچار شکستگی کتف و آرنج شدم و به دلیل پروسه درمان از فوتبال دور ماندم. بعد به سراغ ورزش های رزمی رفتم، در ابتدا با رشته «رزم آوران» شروع کردم و عضو تیم ملی شدم اما این رشته چون رشته ایرانی بود به مسابقات جهانی راه پیدا نکرد. از طرفی من رویای قهرمانی در سر داشتم و دنبال رشته ای بودم که بتوانم در سطح های بالاتری جلو بروم. به ووشو رفتم و بسیار زود در این رشته رشد کرده و عضو تیم ملی شدم. در این رشته توانستم در مسابقات جهانی ارمنستان، ترکیه و ایتالیا قهرمان شده و در مجموع هفت طلای جهانی  کسب کنم. اما به دو دلیل این رشته را نیز رها کردم. رشته ووشو المپیک نداشت و با وجود قهرمانی در جهان از لحاظ روحی و ذهنی برایم راضی کننده نبود. مساله دیگر هم خشونت در مسابقات ووشو بود. در آخرین مسابقه ای که داشتم، حریفم آسیب جدی ای خورد و همین موضوع در روحیه من تاثیر بسیار منفی ای گذاشت.  چون حس می کردم دارم به یک انسان دیگر ناخواسته آسیب می زنم. مربی ام می گفت «رزمی همین است نزنی می زنند».

 

چه شد که به رشته تیراندازی با کمان علاقمند شدید؟

آسیب دیدگی کتفم در گذشته و یک تصادف بعد از آن  محدودیت حرکتی دست من را بیشتر کرده بود، از طرفی ووشو را هم رها کرده بودم؛ اما همچنان علاقه داشتم ورزش را ادامه دهم. در شهر ما رشته تیر و کمان چند سالی بود که آموزش داده می شد. من به این رشته نیز علاقه داشتم. گاهی به باشگاه و تمرین تیراندازی می رفتم؛ اما چون در آن مدت مربی بالای سر تیم نبود من سعی می کردم از بچه هایی که تمرین می کنند نکته ای یاد بگیرم. بسیاری از نکات را با پرسش از اعضای تیم و با نگاه کردن به آن ها آموختم طوری که وقتی مربی آمد گفت «تو قبل تر جایی تیر و کمان کار کرده ای؟ خیلی خوب کار می کنی.»

این را البته به دلیل هوش بالای حرکتی خود می دانم که می توانم بسیار زود در ورزشی که می خواهم پیشرفت کنم. بعد از چندین ماه تمرین در مسابقات استانی قهرمان شدم و عضو تیم استان شدم و به مسابقات کشوری اعزام شدم. در آنجا دوم شدم و اولین ورزشکاری بودم که در این رشته برای خوزستان مدال آورد. زیرا این رشته نزدیک به 8 سال بود که به خوزستان آمده بود و تا آن زمان مدال کشوری نداشت.

3 ماه بعد در انتخابی تیم ملی شرکت کرده و به تیم ملی دعوت شدم. در اولین مسابقات ملی خود در شانگهای چین در میان 170 بازیکن با بهترین شرایط نفر چهلم شدم. از آنجایی که من به دلیل آسیب دیدگی شدید، محدودیت حرکتی داشتم باید در تیر و کمان چند برابر تلاش می کردم  زیرا در این رشته دستی که زه را می کشد باید بسیار قوی باشد و من سعی می کردم به دلیل ضعف ناشی از آسیب دیدگی و محدودیت، تیر را با عضلات دیگر در مسیر نگاه دارم زیرا اگر در بالانس و حرکت، تیر ذره ای جابجا شود، 4، 5 وجب آن طرف تر می افتد. بعد از رقابت های جهانی در مسابقات همبستگی کشورهای اسلامی در «پالمبانگ اندونزی» شرکت و اولین مدال برنز را گرفتم.

پس از آن رقابت ها، مجید کهتری سرمربی وقت تیم ملی پاراتیروکمان از طریق فدراسیون جانبازان و معلولین با من تماس گرفت و از من خواست با توجه به آسیب شدید و محدودیت حرکتی دستم در پاراتیروکمان فعالیت کنم. در ابتدا دوست نداشتم این درخواست را قبول کنم، زیرا فکر می کردم این رشته ضعیف و فعالیت من در آن بی ارزش است و دیده نمی شود، هرچند بعدها با حضور در تیم و مسابقات، دیدگاهم عوض شد. بنابراین از روانشناس تیم ملی، دکتر حمزه مشاوره گرفتم. او به من گفت «تو هدف داری و می خواهی به مدال المپیک برسی و برای کشورت افتخارآفرینی کنی، در هر رشته ای که باشی مهم هدفت است».

خودم هم از بچگی به فکر اهتزاز پرچم کشورم بودم و این رویا را در سر می پروراندم. بنابراین برای معاینه و کلاس بندی معلولیت حاضر شدم و در رشته تیروکمان کلاس گرفتم. درصد من برای حضور در این رشته بسیار بالا بود. البته من با توجه به محدودیت دامنه حرکتی ام برای رشته هایی که حرکت دست در آن مهم است کلاس گرفتم و درصد معلولیت برایم تعریف شد.

پس از عضویت در تیم پاراتیروکمان در اولین مسابقات قهرمانی جهان در تایلند شرکت کردم.  فکر نمی کردم سطح مسابقات آنقدر بالا باشد. در آن رقابت ها تا 8 نفر اول بالا آمدم و آنجا به حریف چک باختم و متوجه شدم مدال گرفتن در پارا خیلی آسان نیست، من با وجود داشتن برنز در بازی های افراد سالم، آنجا نتوانستم مدال بگیرم بنابراین با جدیت به تمرین خود ادامه دادم. سال 2014 در تورنمنت جهانی چک که هر سال برگزار می شود مدال طلا گرفتم. در قهرمانی جهان 2015 در مسابقات آلمان که برای سهمیه المپیک بود مدال برنز گرفتم و به پارالمپیک 2016 ریو راه پیدا کردم. حدود چندماه بعد در امارات(دبی) مسابقات قهرمان قهرمانان برگزار شد که آنجا یک طلا و یک نقره گرفتم. تا اینکه نوبت رقابت های پارالمپیک شد. مهم ترین رویداد زندگی ام که منتظرش بودم. همه تلاش خود را کردم و در فینال با شکست حریف تایلندی توانستم مدال طلای پارالمپیک ریو 2016 در رشته ریکرو را کسب کنم و رویای کودکی خود را محقق کنم.

حس شما هنگام دریافت مدال طلای پارالمپیک چه بود؟

این مدال همان چیزی بود که از بچگی آرزو داشتم. یک حس فرازمینی داشتم که نمی توانم وصفش کنم. در فضایی دیگر بودم. وقتی پرچم کشورمان بالا می رفت آنچنان غرق شعف و شور بودم که قابل گفتن نیست. من همیشه برای اهتزاز پرچم ایران به میدان می روم.

 

بعد از طلای پارالمپیک مسیر ورزش حرفه ای شما چگونه پیش رفت؟

مدتی بعد از المپیک به دلیل برآورده نشدن برخی انتظارات از ورزش دلسرد شده بودم. آدم هایی مثل ما که همه زندگی شان را برای ورزش می گذارند و افتخارآفرینی می کنند انتظاراتی دارند. یادم است به دلیل همین دلسردی در اولین مسابقاتم بعد از پارالمپیک به یک حریف مبتدی باختم. اما بعد دوباره کار خود را آغاز کردم. در مسابقات جهانی چک دوباره طلا گرفتم. بعد از آن در بازی های پاراآسیایی جاکارتا شرکت کرده و  قهرمان شدم. سپس در چمپیون شیپ که هر دو سال یکبار برگزار می شود طلا گرفتم و بعد از آن نیز در قهرمانی چک برنز کسب کردم.

مسابقات قهرمانی جهان در امارات برای کسب سهمیه پارالمپیک توکیو بود که با قهرمانی در آن به پارالمپیک 2020توکیو راه پیدا کردم. در اولین بازی رکورد پارالمپیک دنیا را شکستم و رکورددار شدم ؛ اما به دلیل پاره ای از اتفاقات، نتیجه چهارمی را کسب کردم. در مسابقات اخیر پاراآسیایی هانگژو نیز  طلا کسب کردم. هم اکنون برای مسابقات قهرمانی جهان در امارات که کسب سهمیه پارالمپیک است آماده می شوم.

حرف آخر.

یک نکته در زندگی یاد گرفته ام. انسان در زندگی به هر چه بخواهد می تواند برسد. حتی اگر بخواهد می تواند قهرمان جهان شود. استعدادها متفاوت است ولی حرف آخر را تلاش و پشتکار انسان می زند. نکته دیگرم درباره حمایت از قهرمانان است. قهرمانان برای پرچم ایران و مردمشان جنگیده اند، که البته مسئولین باید از قهرمانان کشور حمایت کنند.