قهرمان پارالمپیک: انگشتری که سردار شهید سلیمانی به من هدیه داد، همیشه با من است

قهرمان دوومیدانی پارالمپیک است و معتقد است موفقیت در زندگی بر تعیین هدف، سخت‌کوشی و نیکی استوار است. "پیمان نصیری" نمونه بارز استقامت و تلاش است. پایگاه خبری صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش کشور در زادروز این مدال‌آور ارزنده کشورمان با وی گفت‌وگویی داشته که در ادامه می‌خوانید.

چند ساله شدید؟

متولد بیستم خردادماه 1359 در بِزَنجان، شهرستان بافت در استان کرمان هستم. 45 سال را تمام و وارد 46 سالگی شدم.

 

اولین جشنی که به مناسبت تولدتان گرفته شد را به یاد دارید؟

دوستان و خانواده‌ام همیشه در این روز به من لطف دارند و آن را برایم جشن می‌گیرند. اولین جشن تولدم را هم یادم است در اردوی تیم‌ملی تجربه کردم.

 

چه احساس و آرزویی در این روز دارید؟

از بابت اینکه در این روز دوستان و آشنایان به من تبریک می‌گویند و یاد من هستند، روز خوشحال‌کننده و خوبی است و حال و هوای آن برایم متفاوت‌تر از روزهای دیگر است. از سوی دیگر در این روز بر اهداف یک سال دیگر عمرم نیز متمرکز می‌شوم. آرزویم این است مشکلات اقتصادی از روی دوش مردم ایران برداشته شود. شرایط به وضعیت پایدار برسد و حال همه خوب باشد.

 

نگاهتان به زندگی در دهه پنجم زندگی‌تان چه تغییری کرده است؟

سعی می‌کنم مسائل و موضوعات را عمیق‌تر ببینم و زود تصمیم نگیرم. سال‌ها تجربه در زندگی به من آموخته که باید نیکی و خوبی را سرلوحه قرار داد. در مسیر زیستن، خوب بودن همیشه اندوخته باارزشی است. شاید در زندگی ما گره و سختی باشد اما همین خوبی موجب می‌شود آن گره در موعد مناسب گشوده شود.

چه شد که دونده شدید؟

برای من معلولیت و محدودیت هرگز مانعی نبود، از نوجوانی همراه برادرم می‌دویدم چون این رشته خیلی امکانات خاصی نمی‌خواست. اولین بار به همراه برادرم که دونده خوبی بود در مسابقات شرکت و کسب مقام کردم. در 16 سالگی عضو تیم کرمان شدم و یادم است سال 76 از شلمچه تا کرمان را دویدم. به دلیل برخی بی‌مهری‌ها مدتی ورزش را کنار گذاشتم و از 24 سالگی دوباره به میادین بازگشتم و مصمم‌تر دوومیدانی را در رشته نیمه‌استقامت دنبال کردم. پس از کسب عنوان در مسابقات پارادوومیدانی کشور به تیم ملی دعوت شدم و در سال 2006 در سوئد با دو نشان طلا وضعیت خود را تثبیت و مسیر خود را تا راهیابی به پارالمپیک لندن ادامه دادم. بعنوان یک ورزشکار پارادوومیدانی برای حضور در میادین بزرگ بین‌المللی ابتدا باید خود را در مسابقات آزاد و در میان افراد توانمند در سطح کشور مطرح می‌کردم. چندین مقام کشوری داشتم و در مسابقات آزاد آسیا نیز مقام سوم را کسب کردم. پس از پارالمپیک ریو از ورزش حرفه‌ای خداحافظی کردم و  هم‌اکنون دبیر هیات دوومیدانی استان کرمان هستم.

 

چه مقام‌هایی در دوومیدانی و پارادوومیدانی کسب کردید؟

حدود 37 مدال بین‌المللی دارم که 9 مدالم جهانی است. در مسابقات متعدد دوومیدانی آسیایی و کشوری از جمله مسابقات کارگری و پیشکسوتان مقام قهرمانی دارم. همچنین مدال طلای بازی‌های پارالمپیک 2012 لندن در دوی 1500 متر را دارم. برنز بازی‌های پارالمپیک 2016 ریو، طلا و برنز بازی‌های پاراآسیایی 2014 اینچئون و یک نشان طلا از پاراآسیایی 2018 جاکارتا دیگر عناوین من در دوران ورزش حرفه‌ای می‌باشد.

 

چه احساسی را بر سکوی قهرمانی پارالمپیک تجربه کردید؟

برای مسابقات پارالمپیک تمرینات زیادی داشتم و همراهی آقای سجاد مرادی دونده و قهرمان خوب کشورمان بسیار در این راه به من کمک کرد. مسابقات ما در لندن در ورزشگاه اصلی بازی‌ها برگزار می‌شد و مملو از جمعیت و پر از هیجان بود. خوشحال بودم که با قهرمانی پرچم کشورم برافراشته شده بود و سرود ایران در آن ورزشگاه نواخته شد.

 

از دیدارتان با شهید سردار سلیمانی بزرگوار بگویید.

وقتی برای بازی‌های آسیایی اینچئون آماده می‌شدم بحبوبه مبارزات با گروه تروریستی داعش بود و من از رشادت‌های همشهری خود سردار حاج قاسم سلیمانی در مقابله با آن‌ها شنیده بودم، نیت کردم اگر در مسابقات صاحب طلا شوم به پاس فداکاری‌ها و شجاعت‌های سردار و یارانش، مدال را به ایشان تقدیم کنم.

کمتر از دو هفته پس از کسب طلا از استانداری با من تماس گرفتند که برای دیدار با سردار آماده شوم؛ ولی گویا ایشان گفته بودند خودشان به منزل ما می‌آیند و با بزرگواری مهمان خانه ما شدند. در آن دیدار سردار شهید به من یک دست‌نوشته و یک انگشتر هدیه دادند. آن انگشتر همواره با من است و یکی از بهترین هدیه‌های زندگی‌ام است. در آن دیدار مدالم را به ایشان تقدیم کردم؛ ولی سردار با فروتنی از دریافت آن امتناع کردند و گفتند این مدال شایسته تلاش خودت است و نزد تو از طرف من امانت بماند. همچنین مدال طلای پارالمپیک خود را نیز به سردار حاجی‌زاده به پاس عملیات وعده صادق اهدا کردم که ایشان هم مدال را با بزرگی به من برگرداندند. هر دوی این مدال‌ها را آبان‌ماه سال گذشته به آستان قدس رضوی تقدیم کردم.

وقتی در نوجوانی می‌دویدید رویای قهرمانی در سر داشتید؟

در ابتدا نه؛ ولی کم‌کم هدفم این شد. یادم است یکبار در جواب به پرسش دوستی که گفته بود آرزویت چیست گفتم آرزویم این است که قهرمان جهان شوم و نامم را مانند سایر قهرمانان در تلویزیون زیرنویس کنند و شادمانی مردم را از کسب مدالم ببینم. همان دوست از من پرسید نحوه تمرینت چگونه است؟ گفتم روزی ده تا 15 کیلومتر در بیابان می‌دوم. او گفت اگر می‌خواهی موفق شوی هر لحظه‌ای که تمرین می‌کنی به این فکر کن که خداوند ناظر بر توست و ثانیه به ثانیه تلاش تو را می‌بیند و آن را بی پاسخ نمی‌گذارد، این حرف ملکه ذهن من شد طوری که حتی وقتی از فرط خستگی برای استراحت می‌نشستم حواسم بود مورچه‌ای را لگد نکنم زیرا مطمئن بودم خدا به کوچکترین امور هم شاهد است. خداوند ناظر، شاهد و بزرگ را شاکرم که تلاش‌هایم را بی‌پاسخ نگذاشت و به آرزوهایم رسیدم.

 

توصیه شما از کوله‌بار زندگی به دیگران چیست؟

توصیه می‌کنم در زندگی برای خود هدف تعریف کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید. در این مسیر نیکی و خوبی را منشا امور خود قرار دهید. به نظرم هدف، سخت‌کوشی و خوبی سه فاکتور مهم موفقیت هستند و هر خواستی را دست‌یافتنی می‌کنند.

 

حرف آخر.

آرزوی سلامتی، پیروزی و حال خوب برای مردم ایران دارم. امیدوارم حرمت شهدا آنطور که شایسته است حفظ شود زیرا هر آنچه امروز ما داریم از برکت خون آن‌هاست و در قبال ایشان مسئول هستیم.

از صندوق حمایت هم برای تبریک زادروزم کمال سپاس را دارم.