"سیدمحمدعلی طباطبایی" قهرمان پارالمپیک: قدردان نعمت‌ها و موهبت‌های خداوند باشیم

به تلاش در زندگی اعتقاد دارد و فراز و نشیب‌های زندگی او را از کوشش برای رسیدن به اهدافش باز نداشته است. نزدیک به 40 سال است که بعنوان مربی در کنار جانبازان در چند آسایشگاه حضور دارد و زندگی‌اش به مهر و دوستی با آن‌ها گره خورده است. سیدمحمدعلی طباطبایی قهرمان 4 رشته ورزشی و دارنده مدال طلای پارالمپیک 1988 سئول بهمراه تیم ملی والیبال‌نشسته ایران است. پایگاه خبری صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش کشور، به مناسبت زادروز این قهرمان ارزنده با وی گفت‌وگویی داشته که در ادامه می‌‌خوانید.

چند ساله شدید؟
متولد 19 بهمن ماه 1340 در تهران هستم و 63 ساله شدم.

از روز تولدتان بگویید، چه احساسی را در این روز تجربه می‌کنید؟

تاکنون به طور خاص جشنی به مناسبت تولدم نداشته‌ام و خیلی هم برایم اولویت نبوده است؛ در مورد احساسم باید بگویم تامل در گذر عمر، دغدغه بالا رفتن سن و دور شدن از دوران جوانی در این روز بیشتر سراغم می‌آید، البته من به پیری فکر نمی‌کنم و همیشه در زندگی سعی کرده‌ام دلم جوان باشد زیرا اعتقاد دارم باید درون انسان جوشش زندگی داشته و سرزنده باشد. شاید یکی از دلایل این سبک و نگاه به زندگی حضور مستمر و مداومم بعنوان مربی در کنار جانبازانی با شرایط خاص جسمی و روحی باشد. تلاش‌ می‌کنم در کنار آن‌ها همیشه روحیه خود را حفظ کنم و شاد باشم، زیرا باید بتوانم در بالا بردن امید و روحیه آن‌ها و ترغیبشان به ورزش موثر باشم.

آرزویتان در زادروزتان چیست؟
بزرگترین آرزو و دعایم چه در روز تولدم و چه در تمام لحظات دیگر سلامتی و شفای بیماران خصوصا جانبازان است. من از سال 60 بعنوان مربی در آسایشگاه جانبازان نخاع گردنی و چند آسایشگاه دیگر در کنار این عزیزان حضور دارم و رنج و زحمت آن‌ها را در کنار آمدن با آسیب‌های فیزیکی و روحی دوران جنگ می‌بینم. بزرگترین آرزویم سلامت آن‌هاست. در این سال‌ها نیز تعداد بسیاری از آن‌ها به درجه شهادت نائل گردیدند.





نگاهتان به زندگی پس از 6 دهه گذر عمر چیست؟
من در دهه هفتم عمر خود قرار دارم و عبور از این سال‌ها برایم پر از تجربه و درس‌های بسیار بوده است. در این سن سعی می‌کنم زندگی را سخت نگیرم زیرا عمر به سرعت می‌گذرد، تلاشم این است از فرصت پیش روی زندگی بهترین بهره را ببرم و از پیشامدهای مختلف در زندگی استقبال کنم و کمتر غر بزنم.

از ورودتان به ورزش بگویید.

سال 57 وقتی 16، 17 ساله بودم، ورزش را آغاز کردم. ابتدا تنیس‌روی‌میز را با مربیگری آقای مجید احتشام‌زاده آغاز کردم. آقای حمید برادران نیز یکی دیگر از مربیان بود. شنا و همچنین دوومیدانی با ویلچر(دوی ماراتن) نیز از دیگر رشته‌هایی بود که به آن‌ها پرداختم. در هر سه رشته نیز موفق بودم؛ ولی در نهایت به والیبال‌نشسته پیوستم. دلیلش هم این بود که در سه رشته دیگر امکان کسب مدال نبود. در دوومیدانی من رکورددار کشور بودم اما در مسابقات بین‌المللی موفق عمل نمی‌کردم زیرا ویلچرهای ما استاندارد نبود در مقابل ویلچرهای رقیبان معمولا از جنس مخصوص و سبک بود. در شنا هم با وجود موفقیتم در شاخه‌های استقامتی اعزام به مسابقات برون مرزی نداشتیم. تنیس روی میزِ ما هم که توان رقابت با کشورهای مدعی و صاحب‌نام را نداشت، بنابراین من در کنار این 3 رشته به والیبال‌نشسته نیز پرداختم، زیرا دلم می‌خواست نتیجه تلاش و حضورم در ورزش را در میدانی بزرگ ببینم.


چه عناوینی را در دوران حضورتان در ورزش حرفه‌ای کسب کردید؟
در رشته‌های تنیس‌روی‌میز، دوومیدانی با ویلچر و شنا قهرمان کشور بودم. اما با تیم والیبال‌نشسته دو قهرمانی جهان از جمله قهرمانی مسابقات نروژ 1985 را کسب کردم. همچنین طلای پارالمپیک سئول 1988 را در کارنامه دارم که اولین قهرمانی والیبال‌نشسته ایران در پارالمپیک است.



چه احساسی را در لحظه کسب قهرمانی پارالمپیک تجربه کردید؟
افتخارآفرینی برای کشور همیشه وصف ناپذیر است؛ اما در آن دوران با توجه به پایان یافتن دوران جنگ تحمیلی، بالابردن نام و پرچمِ ایران و خوشحال کردن مردم کشورمان شیرینی زایدالوصفی داشت. نکته دیگر اینکه ما به صدر اخبار رفته بودیم و همین برای من بسیار جذاب بود.



آیا با وجود محدودیت جسمی چنین تصوری از حضورتان در ورزش داشتید؟

بله، ورزش روح زندگی من است. در دو سالگی بر اثر فلج اطفال از ناحیه پا معلول شدم؛ ولی این موضوع را هرگز محدودیت و سدی برای خود نمی‌دیدم. من عاشق ورزش بودم و علیرغم مخالفت پدرم آن را دنبال کردم و می‌خواستم در این عرصه موفق باشم. معلولین دو دسته هستند: یکی آن‌هایی که مادرزادی و یا از سن خیلی پایین مثل من دچار مشکل هستند و دسته دیگر آن‌هایی که بر اثر حادثه دچار نقص عضو و معلولیت می‌شوند. از نظر من دسته اول بسیار راحت‌تر با مشکل خود کنار می‌آیند و برای زندگی خود مسیر تعیین می‌کنند برای من هم اینگونه بود؛ اما دسته دوم معمولا یک دوره شوک و عدم پذیرش دارند و زمان می‌برد تا زندگی جدید را با شرایط متفاوت از سر بگیرند.


توصیه شما به دیگران از کوله بار زندگی و تجربه آن چیست؟
تنها توصیه‌ام این است که قدر زندگی و سلامت خود را بدانید و بابت آن شکرگزار خداوند باشید. ما از موهبت و نعماتی برخورداریم که ممکن است از آن‌ها غافل باشیم. نکته دیگر هم این است که به زندگی امیدوار باشید. زندگی فراز و نشیب دارد تنها برای رسیدن به هدفتان تلاش کنید و به خودتان متکی باشید.

حرف آخر.
تبریک و یادآوری روز تولدم از سوی صندوق برایم بسیار ارزشمند بود. از حمایت‌های صندوق سپاسگزارم و امیدوارم شرایطی فراهم شود تا مستمری قهرمانان افزایش یابد.