گفت‌وگو با "علی صادق‌زاده" مدال‌آور پارالمپیک: با بالِ شکسته پرواز کردن، هنر است

هرگز در برابر زندگی و مشکلاتش تسلیم نمی‌شود. جنگیدن برای عبور از چالش‌ها را هنر بزرگی می‌داند زیرا معتقد است با بالِ شکسته پرواز کردن هنر است. 46 سال از خداوند عمر گرفته، از زندگی‌اش رضایت دارد و خوشحال است که به آرزویش که مدال پارالمپیک بوده، رسیده است. علی صادق‌زاده دارنده 3 مدال پاراوزنه‌برداری المپیک متولد آذرماه است. پایگاه خبری صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش کشور، در آستانه زادروز این قهرمان گفت‌وگویی با وی داشته که در ادامه می‌خوانید.

چند ساله می شوید؟

متولد نهم آذرماه 1357 در شهرری هستم و 46 ساله می‌شوم.

 

اولین جشنی که به مناسبت تولدتان گرفته شد را به یاد دارید؟

اولین تولدم را زمانی که کودک بودم خانواده‌ام برایم برگزار کردند. پدر من مامور نیروی انتظامی بود و وقتی بسیار کوچک بودم به دلیل شغل وی به تبریز نقل مکان کردیم. یادم است آنجا که ساکن بودیم، خانواده‌ام جشن تولد مفصلی برای من گرفتند و مهمان‌های بسیاری هم دعوت کردند. آن جشن، اولین و همچنین به یادماندنی‌ترین تولد زندگی‌ام بود. هدیه آن تولد هم همچنان برایم بهترین کادو است. یک هلیکوپتر بزرگ که پدر و مادرم به من هدیه دادند و هنوز در یاد من است. پس از ازدواج نیز همسرم برایم جشن می‌گیرد و معمولا من را به این مناسبت غافلگیر می‌کند. حضور پسرم در 4 سال گذشته جشن تولدم  را برایم دلچسب‌تر و جذاب‌تر کرده است.

 

حسی که در روز تولدتان تجربه می‌کنید، چیست؟

حس خوبی دارم زیرا روزی است که به دنیا آمدم و فرصت زندگی کردن پیدا کردم. در این روز خوشحالم زیرا به طور خاص در مرکز توجه خانواده و دوستان هستم. من از مسیری که در زندگی آمده‌ام راضی هستم و همیشه به آینده امیدوارم، شاید بخشی از حس خوشحالیِ من، منشا در همین نگاه داشته باشد.

 

هم‌اکنون نگاهتان به زندگی چگونه است؟

هر یک سالی که به سن انسان اضافه می‌شود، به نسبت تجربه هم بالاتر می‌رود. در زندگی یاد گرفته‌ام که بجنگم و تسلیم نشوم. من با هر چیزی که سد راهم باشد مبارزه می‌کنم و به معلولیتم اجازه نداده‌‌ام مانع من باشد؛ زیرا معتقدم با بال شکسته پرواز کردن هنر است. زندگی بالا و پایین بسیار دارد نباید ناامید شد. همیشه در زندگی به خدا توکل کرده‌ام، انسان باید در هر حالی، چه روز خوش چه روز سختی خدا را یاد کند زیرا خداوند مهربان‌ترین است.

 

آرزوی شما در روز تولدتان چیست؟

آرزوی همیشگی‌ام این است که مردم کشورم در سلامت، رفاه و شادی باشند. دلم نمی‌خواهد کسی را در سختی و ناراحتی ببینم. همیشه اول برای مردم دعا می‌کنم و بعد برای خودم زیرا این یک سفارش ارزنده در دین ما است.

 

از ورودتان به ورزش بگویید.

از همان بچگی بسیار پر شر و شور بودم. با وجود اینکه در یک سالگی به فلج اطفال مبتلا و از ناحیه پای چپ دچار معلولیت شدم همچنان شیطنت‌هایی بسیاری داشتم و سعی می‌کردم طوری رفتار کنم که معلولیتم به چشم نیاید. اغلب با پدرم که ورزشکار و وزنه‌بردار بود به باشگاه می‌رفتم و کم‌کم به این رشته علاقمند شدم. قدرت بدنی بالایی داشتم، کارهای سنگینی چون جابجایی کیسه برنج 10 کیلویی یا بلند کردن جعبه‌های خالی شیرخشک که پدرم برای تمرین خودش پر کرده بود؛ را با شوق و ذوق انجام می‌دادم. 13، 14 ساله که بودم پدرم مرا در باشگاه وزنه‌برداری ثبت نام کرد. اولین مربی‌ام در آنجا آقای احمد دلجوان بود. او متوجه استعداد من در این رشته شده بود یکبار به مربی‌ام گفتم "خیلی دلم می‌خواهد به کشورهای دیگر سفر کنم". او پاسخ داد "اگر تلاش کنی و موفق شوی رکوردت را ارتقا دهی، می توانی به تیم ملی بروی و برای مسابقات به کشورهای دیگر سفر کنی". به شکلی همین انگیزه‌ای برای من شد. با راهنمایی و زحمات وی و تمرینات مستمر یک سال بعد در مسابقات قهرمانی جوانان جهان در کوآلالامپور مالزی توانستم رکورد جوانان را شکسته و قهرمان شوم. بعد از موفقیت‌های من خانواده تصمیم گرفت برای ادامه ورزش حرفه‌ای به تهران نقل مکان کنیم، زیرا امکانات بیشتری در پایتخت فراهم بود. در تهران نیز زیر نظر مربیانی چون داوود بهتاج، علی فخرآور، حاج فریدون کریمی‌پور و رضا آسترکی وزنه‌برداری را تا میادین بزرگ ادامه دادم. 

 

از عناوین خود در میدان ورزش بگویید.

من به علی برنزی معروف هستم زیرا سه نشان برنز از سه دوره بازی‌های پارالمپیک 2008 پکن، پارالمپیک لندن 2012 و پارالمپیک ریو 2016 دارم. همچنین در بازی‌های پارآسیایی گوآنگجو چین 2010 مدال برنز و در اینچئون کره‌جنوبی 2014 مدال طلا کسب کردم. در دوران ورزش حرفه‌ای نزدیک به 36 نشان مختلف به دست آوردم. هم‌اکنون به عنوان مربی و استعدادیاب در مجموعه‌ای ورزشی که سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری در منطقه 13 در اختیار جانبازان و معلولین قرار داده، فعالیت می کنم.

 

احساستان در زمان کسب مدال پارالمپیک چه بود؟

 بسیار خوشحال بودم، گویا دوباره متولد شده‌ام. از طرفی خوشحالی خانواده‌ام و مردم هم برایم خوشایند بود. المپیک میدان بزرگی است و حضور در آن آسان نیست. همه ورزشکاران آرزوی کسب مدال در المپیک را دارند، زیرا بزرگترین و بالاترین مدالی است که می‌توانند به دست آورند. هدف من هم رسیدن به مدال در پارالمپیک و ایستادن بالای سکوی بود. بالا رفتن از سکوی پارالمپیک حس عجیب و وصف‌ناپذیری دارد، زیرا به امید مردم و خانواده‌ام برای اهتزاز پرچم ایران به میدان رفته بودم. در این مسیر بسیار تلاش کرده و سختی کشیده‌ام و با هر مدال و موفقیت، تمام آن لحظات از پیشِ چشمم عبور می‌کرد.

 

درسی از زندگی که می‌توانید آن را توصیه کنید، چیست؟

خواستن، توانستن است. باید خواست و تلاش کرد. روی صحبتم بیشتر با افراد دارای معلولیت است. نباید محدودیت‌های جسم مانع حرکت افرادی چون ما شود. نباید در خانه نشست و گفت نمی‌شود. البته سختی‌ها و چالش‌های پیش روی معلولین بیشتر است و باید چند برابر افراد غیرمعلول تلاش کنند؛ اما در زندگی بهترین راه، رویاروی با مشکلات و جانزدن است. 

حرف آخر.

 یادآوری زادروزم از سوی صندوق باعث خوشحالی من بود و قدردان آن هستم. امیدوارم بودجه کافی جهتِ افزایش مستمری قهرمانان در اختیار صندوق قرار گیرد.