گذشت را درس بزرگ زندگی میداند و معتقد است باید طوری زیست که در هنگامه نبودنت نیز از تو به نیکی یاد شود. کولهبار تجربه هفت دهه زندگی به او آموخته که بزرگترین دارایی انسان شادی و خرسندی از عمر است. علیاصغر هادیزاده قهرمان میدان دفاع از کشور و ورزش است. او اولین مدال پارالمپیک ایران را در بازیهای ۱۹۸۸ سئول کسب کرده است. پایگاه خبری صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش کشور گفتوگویی داشته با این قهرمان جانباز که در ادامه می خوانید.
امروز چند ساله میشوید؟
متولد اول آذرماه 1334 در محلات هستم و وارد 70 سالگی میشوم.
اولین تولدی که برایتان گرفته شد را به یاد دارید؟
در زمان کودکی و جوانی من، رسم و رسومهای اینچنین در خانواده ما و حتی شهرمان نبود. اولین تولدم را همکارانم در کمیته پارالمپیک برایم گرفتند. سالش یادم نیست، خیلی از آن زمان گذشته است؛ اما غافلگیر شدم. یادم است یکی از همکارانم از من خواست برای پیگیری یکی از امور اداری به اتاق دیگری بروم. من هم بیخبر بودم، یک مرتبه دیدم همه همکاران آنجا جمع هستند، شروع به دست زدن و تبریک گفتن کردند. کیک و شمع تولد تهیه کرده بودند و با این غافلگیری لحظات خوشی برایم ساختند. شیرینی آن دقایق در تمام این سالها با من مانده است. البته پس از به دنیا آمدن نوههایم برگزاری جشن تولد در خانواده ما مرسوم شد و کمکم به غیر از نوهها برای بزرگترهای خانواده نیز جشن گرفتند. چند سالی است برای من هم تولد میگیرند.
به یادماندنیترین هدیه تولدی که گرفتید، چه بوده است؟
حدود چهار سال پیش در اردوی تیم ملی نابینایان و کمبینایان جوانان در بحرین اعضای تیم، من را با یک تولد غافلگیر کردند. در آن مراسم یکی از بچههای نوجوان تیم که اهل اصفهان بود هدیهای به من داد که بسیار برایم به یادماندنی است. یک قاب که داخلش نورپردازی شده و تصویر من که درون قاب است با یک دگمه، روشن میشود. هنوز آن قاب عکس را دارم، محبتی که آن نوجوان نسبت به من داشت و با خلاقيت و صرف زمان آن هدیه زیبا را درست کرده بود برایم بسیار باارزش است.
آرزویی که در روز تولدتان دارید؟
تنها آرزویم این است که مردم دلشان خوش باشد. زندگی سختیهای خاص خودش را دارد؛ اما با شادی درونی و خرسندی میشود بر هر مشکلی غلبه کرده و پیروز شد. انسان اگر همه داراییهای دنیا را داشته باشد؛ ولی دل خوش نباشد زندگی برایش بیارزش خواهد بود. آرزو میکنم مردم ایران همیشه دلشان خوش و شاد باشند.
نگرشتان به زندگی و توصیهای که دارید.
سئوال خوبی است و پاسخ دادن به آن در عین حال سخت. شاید آن چه من در این سن میگویم برای جوانها قابل درک نباشد. عمر به چشم بر هم زدنی میگذرد و بسیار گذرا است. به نظرم ارزش زندگی به این است که با گذشت آن نیز خود انسان گذشت را یاد بگیرد. گذشت و بخشش فضیلت بزرگی در زندگی است. من در کلاسهایم هم همین توصیه را به ورزشکاران و شاگردانم می کنم. خداوند در قرآن می فرماید:
" وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ"
خداوند هم از کسانی که خشم خود را فرو میبرند و عفو میکنند به نیکی یاد میکند و نیکوکاران را دوست دارد.
عمر تمام میشود؛ ولی خاطرات عمر تمام نمیشود. توصیه میکنم طوری زندگی کنید که در غیابتان از شما به خوبی یاد شود و خاطرهای خوش به یادگار بماند. در این لحظه از عمرم خوشحالم تا جایی که توانستهام کمک حال آنهایی بودم که میتوانستم.
از جانبازی و حضورتان در ورزش بگویید.
از 13، 14 سالگی خیلی جدی ورزش می کردم. محلات شهر کوچکی است. آن زمان استان مرکزی بسیار گستردهتر بود و تهران مرکز آن بود و اراک و قم و کاشان بخشی از آن محسوب میشدند. طبیعی بود شهری چون محلات امکانات کمی داشته باشد. در نوجوانی کشتی میگرفتم و عنواندار بودم. به دلیل فقر مربی و معلم در محلات وقتی 17 ساله بودم، درست زمانی که خودم به مربی و آموزش نیاز داشتم حکم مربیگری گرفتم. تیم خوبی هم جمع کرده بودم و جز 3 تیم برتر استان بودیم. در رشتههای مختلف چون والیبال، فوتبال و بسکتبال نیز عضو تیم شهرستان محلات بودم و خودم تیمی به نام هما داشتم. سال 56 بعنوان معلم ورزش، کار خود را آغاز کردم تا اینکه جنگ شد و با توجه به شرایط کشور و اهمیت دفاع از خاک وطن داوطلبانه به جبهه رفتم. اواخر آبان سال 60 در جبهه دارخوین مجروح و به درجه جانبازی نائل گردیدم. سطح آسیب دیدگی و مجروحیتم سنگین بود؛ اما خدا را شکر دوباره سرپا شدم و پس از بهبودی ورزش را ادامه دادم.
از عناوین و سوابق خود در ورزش بگویید.
در دوران ورزشی خود عناوین مختلفی را در دوومیدانی و رشتههای پرتابی کسب کردم. در پارالمپیک سئول 1988 اولین مدال ایران را کسب کردم و برنز پرتاب وزنه را بهدست آوردم. علاوه بر آن مدال طلای پرتاب نیزه و برنز پرتاب وزنه و دیسک مسابقات جهانی را دارم. بعنوان سرپرست تیمهای ملی مختلف چون نابینایان و پارادوومیدانی در میادین بینالمللی مختلف حضور داشتهام. در پارالمپیک پاریس سرپرست تیم دوومیدانی بودم. بیشترین فعالیت من در حوزه مدیریت ورزش معلولین و جانبازان بوده است. بعنوان مربی نیز تیمهای مختلف را هدایت کردهام.
از حستان در زمان کسب مدال بگویید.
در تمام مسابقاتی که یک سوی میدان ورزشکار ایرانی قرار دارد همواره یک حس همیشگی با من همراه است که بسیار نزدیک به حسی است که در میدان جنگ تجربه میکردم. در جبهه همه هدف و آرزوی ما رزمندگان این بود که پیشروی کنیم و خاکریز دشمن را بگیریم و پرچم جمهوری اسلامی را به اهتزاز درآوریم. در مسابقات ورزشی هم هر زمان پرچم ایران بالا میرود و سرود کشورمان طنینانداز میشود حال عجیبی به من دست میدهد که قابل وصف نیست و جزو زیباترین لحظات زندگیام است.
در واقع ورزشکار سرباز است. درست است فلسفه ورزش صلح و همدلی و دوستی است؛ ولی رقابت هم برقرار است. وقتی بعنوان نماینده کشورت نام ایران را بلندآوازه میکنی، بالاترین افتخار را کسب کردهای.
حرف آخر
از صندوق حمایت سپاسگزارم که در این روز به یاد من بود و موجب شادی و خوشحالی ام شد.