«داریوش نام‌آور» دارنده مدال نقره پارالمپیک سیدنی: از کودکی رویای قهرمانی در سر داشتم

تکاپو برای زندگی و پیش رفتن به جلو را سرلوحه زندگی قرار داده است. اینکه یک روز قهرمان بوده و حالا دیگر از یادها رفته ناامیدش نکرده، زیرا او یک هدف در زندگی دارد و آن هر روز بهتر از دیروز بودن است. داریوش نام‌آور دارنده مدال نقره پرتاب دیسک پارالمپیک 2000 سیدنی و چندین طلای جهان و آسیا متولد آبان‌ماه است. پایگاه خبری صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان گفت‌وگویی با این قهرمان ارزنده داشته که در ادامه می‌خوانید.

شما متولد آبان‌ماه هستید چند ساله شدید؟

متولد هشتم آبان‌ماه 1351 در اهواز هستم و 52 ساله شدم.

 

روز تولدتان با سایر روزهای سال برای شما تفاوت دارد؟

معمولا این روز را فراموش می‌کنم و از طریق پیامک‌های بانک در ابتدای صبح یادم می‌افتد که روز تولدم است. احساس خاص و متفاوتی را در این روز تجربه نمی‌کنم؛ اما به اینکه فرصت زندگی در روی کره خاکی برایم کمتر شده و چگونه می‌توانم نتیجه بهتری داشته باشم، فکر می‌کنم. در هر سنی که زندگی کرده‌ام، تلاش کردم عملکرد مثبتی داشته باشم و فرصت زندگی را غنیمت بشمارم. نمی‌دانم ممکن است امسال آخرین سال عمرم باشد پس سعی می‌کنم بهترین نسخه خودم در تمام این سال‌ها باشم.

 

اولین تولدی که برایتان گرفته شد را به یاد دارید؟

خیلی دنبال چنین مناسباتی نبوده‌ام چون نسل ما با چنین رسومی بزرگ نشده‌اند. حضورم در کنار خانواده و فرزندانم خودش جشن و کادو است. به نظرم باید تولد جوان‌ترها را به یاد داشت و این روز را برایشان خاطره‌انگیز کرد.

 

آرزویی که در روز تولدتان دارید.

در کنار آرزوی سلامتی و موفقیت خانواده‌ام، از خدا می‌خواهم مردم کشورم در آرامش و آسایش زندگی کنند.

 

آیا نگرش و دیدگاهتان به زندگی با بالا رفتن سن تغییر کرده است؟ 

هر چقدر سن بالاتر می‌رود، دیدگاه انسان به زندگی هم متفاوت و بی‌شک غنی‌تر می‌شود، زیرا تجربه‌ کسب کرده، سرد و گرم روزگار را چشیده‌ و دیگر نگاه سطحی و خام به آن نداری. مهم‌ترین نکته‌ای که به آن پی می‌بَری کوچکی و کوتاهی دنیا است، بنابراین باید همین روزی که در آن هستی را هم قدر بدانی. 51 ساله از عمر من گذشت. باقی نیز می‌گذرد تا روز موعود، روزی که باید از زندگی خداحافظی کرد. مهم این است که چه کرده‌ای و در ادامه قرار است چه کنی تا از خودت خرسند باشی.

 

از حضورتان در ورزش بگویید.

در سن دو سالگی دچار فلج‌اطفال و یک پایم درگیر این بیماری شد. از همان دوران کودکی‌ام تا اکنون به چشم یک معلول به خودم نگاه نکردم. این نگرش را مدیون پدر مرحومم هستم. او به من اعتماد بنفس می‌داد، من را پرقدرت می‌دانست و نمی‌گذاشت لحظه‌ای به اینکه محدودیت حرکت دارم فکر کنم. همین موجب شد تا هرگز خودم را با افراد عادی مقایسه نکنم که از آن‌ها کم توان‌ترم. از نوجوانی آرزوی قهرمانی در سر داشتم و ورزش را جدی دنبال می‌کردم. وقتی 12، 13 ساله بودم در تیم مدرسه حضور داشتم و با هم‌مدرسه‌ای‌ها باشگاه می‌رفتم. یکی از بچه‌های ورزشکار دبیرستانی که عضو هیات ورزش‌های معلولین و جانبازان بود و من را اغلب اوقات در ایستگاه اتوبوس می‌دید، پیشنهاد کرد تا به آن هیات بپیوندم. دوومیدانی و بسکتبال را همزمان آغاز کردم؛ اما علاقه‌ام به دوومیدانی بیشتر بود. از سال 66 این رشته را به صورت حرفه‌ای ادامه دادم. سال 69 قهرمان کشور و سال 70 عضو تیم ملی دوومیدانی شدم.

 

در دوران ورزش حرفه‌ای چه عناوینی کسب کردید و چه زمانی از ورزش خداحافظی کردید؟

کسب نشان نقره پرتاب دیسک در بازی‌های پارالمپیک سیدنی 2000، کسب چهار مدال طلای جهان چون مسابقات جهانی برزیل 2005 و نیوزلند 1999 و چندین مدال آسیایی از جمله عناوینی است که در کارنامه ورزشی خود دارم. سال 90 از ورزش خداحافظی کردم و کار مربیگری را که از سال 88  آغاز کرده بودم، ادامه دادم. هم‌اکنون مربی درجه یک دوومیدانی در رشته‌های پرتابی برای معلولین، نابینایان و همچنین افراد عادی هستم. مربی دوی 100 متر و 200 متر نیز می‌باشم. خوشحالم که دو تن از شاگردانم مدال پاراآسیایی هانگژو را دارند و تعدادی از آن‌ها نیز قهرمان کشور هستند.

 

احساستان در زمان کسب مدال پارالمپیک چه بود؟

میدان پارالمپیک میدان بزرگی است. جَو سنگینی دارد و داوری‌ها سختگیرانه‌تر است بنابراین باید بتوانی از لحاظ روانی خود را مدیریت کنی تا بر رکورد و نتیجه‌ات تاثیر نگذارد. من رنک یک دنیا بودم و رکوردم در حد طلا بود؛ اما وقتی از صندلی پرتابم ایراد گرفته شد و قبل از مسابقه با چسب ارتفاع آن را یک سانتی‌متر تغییر دادند تا به استاندارد مورد نظر داوارن برسد، ناخودآگاه بر عملکردم تاثیر گذاشت. سیستم پرتابم بهم خورد و نتوانستم رکورد خود را بزنم و صاحب نشان نقره شدم. آن لحظه احساس ناکامی می‌کردم و خیلی ناراحت بودم؛ اما زمانی که بر روی سکو رفتم و پرچم ایران را در اهتزاز دیدم همه چیز را فراموش کردم، زیرا افتخارآفرینی برای کشور در هر اندازه و شکلی غرورآفرین است.

 

توصیه شما به جوان‌ترها چیست؟

دست از تلاش برندارند. انسان باید در همه مراحل عمرش کار کند، بجنگد و زندگی کند. ممکن است گاهی آنجور که شایسته‌ی تلاشش بوده به نتیجه نرسد؛ اما دست از کار کشیدن و گله کردن را‌ه‌حل نیست. برای تغییر باید حرکت کرد، ناامید نشد و باانگیزه ادامه داد.

 

حرف آخر.

تماس شما با من در روز تولدم قشنگ‌ترین کاری بود که می توانست صندوق برای من انجام دهد. آدم به همین یادها دلخوش است. من را لبریز از حس خوب کردید و کنار همسر و فرزندانم سرشار از غرور شدم که هنوز فراموش نشدم و به یادم هستند. خدا را برای این خوشحالی‌ها شاکرم.

من قهرمان سال‌های دور هستم. روزهای طلایی عمر خود را صرف ورزش قهرمانی کردم و برای کشورم افتخار آفریدم. شاید می‌توانستم عمرم را صرف اموری دیگری بکنم تا حداقل از لحاظ معاش دغدغه کمتری داشته باشم؛ اما با وجود اینکه هم‌اکنون راننده اسنپ هستم همچنان مسیری که با ورزش طی کردم را دوست دارم. خوشبختانه شرایط ورزش قهرمانی تغییر کرده و پاداش‌ها و مزایای بیشتری نسبت به گذشته به مدال‌آوران تعلق می‌گیرد؛ اما نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم توجه به قهرمانان قدیمی و پیشکسوتان از جنبه تشویق جوانان به ورزش است. تکریم نامداران ورزش موجب می‌شود تا نسل جوان رغبت بیشتری برای حرکت در مسیر افتخارآفرینیِ ورزش داشته باشند. امیدوارم این انگیزه و اراده هر روز در جوانان کشورم بیشتر شود.