از همان کودکی هرگز اجازه نداد که به چشم یک انسان کمتوان و ضعیف به او نگاه کنند و محدودیت جسمی را مانع تلاش خود نمیدید. او حتی پس از نیل به مقام جانبازی نیز این نگرش را ادامه داد و کسب مدال پارالمپیک موید این موضوع است. پایگاه خبری صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش کشور در آستانه زادروز تولد سیدمحمد مصطفوی تربتی عضو سابق تیم والیبال نشسته ایران، گفتوگویی با وی داشته که در ادامه میخوانید.
چند ساله می شوید؟
متولد هفتم آبانماه در مشهد هستم و فردا 63 ساله میشوم.
اولین جشنی که برای تولدتان ترتیب دادند را به یاد دارید.
اولین تولدم را همسرم در سال 67 پس از ازدواج برای من گرفت و از آنجاییکه سالروز تولد و عقدم در یک روز است هر ساله به همین دو مناسبت این روز را جشن میگیریم.
نگاهتان در 63 سالگی به زندگی چگونه است؟
آدم وقتی جوان است آرزو و آمالش متفاوت است و نگاه دیگری به زندگی دارد، ازدواج که میکند این نگاه تغییر مییابد، دارای فرزند که میشود این نگرش دوباره شکل دیگری میگیرد و تغییر زاویهدید و جهانبینی در هر مرحله جدید از زندگی همواره در حال تحول است. هر چه سن بالاتر میرود تجربیات بیشتر و نگاه به پیرامون عمیقتر میشود. همین تجربیات درسهای زندگی هستند و کمک میکنند تا اشتباهات کمتر شوند. انسان در سن بالا قدر زندگی را بیشتر میداند و میخواهد در فرصت ِ پیشرو شایستهتر به آن رسیدگی و روی داشتههایش بیشتر تمرکز کند.
بهترین هدیهای که در روز تولدتان گرفتید، چه بود؟
همه آدمها هدیه گرفتن را دوست دارند زیرا نشانگر این است که به یاد و فکرش بودهاند. تمام کادوهایی که در روز تولدم گرفتم را دوست دارم؛ اما یکبار هدیهای غیرمنتظره از صندوق حمایت دریافت کردم که البته به مناسبت تولدم نبود؛ ولی هنوز در ذهنم مانده است. در همان اوایل تاسیس صندوق، یک دستگاه یخچال از سوی این مجموعه درب منزل ما ارسال شد که هدیهی بسیار غافلگیرکنندهای بود. در مجموع ارزش مادی هدیه هرگز برایم مهم نبوده و معتقدم ارزش معنوی آن ارزشمند است، همچون همین تماسی که برای تبریک تولدم از سوی شما با من گرفته شد.
آرزویتان در روزتولدتان چیست؟
سلامتی و موفقیت خانواده و فرزندانم آرزوی همیشگی من است.
از حضورتان درجبهه با وجود معلولیت و همچنین نیل به درجه جانبازی بگویید.
با آغاز جنگ تحمیلی حس کردم میتوانم از کشور خود دفاع کنم و کاری انجام دهم. سال 60 به جبهه رفتم و 11 ماه در مناطق کوهستانی حضور داشتم. سال 61 در منطقه سومار مجروح شدم. ترکش از ناحیه بغل و از زیر کتف وارد بدنم شد و دو تکه همچنان در بدنم باقی مانده است. یکی از ترکشها به جداره نخاع رسیده و اعصاب نیمی از بدنم درگیر و بیحس است.
آیا ورزش را پس از مجروحیت آغاز کردید؟
خیر. در کودکی به دلیل فلجاطفال از یک پا دچار مشکل شدم. از همان دوران دبستان علاقمند به ورزش و والیبال بودم. سال 58 آقای زینلنیا که بازی من را دیده بود گفت مکانی به اسم هیات معلولین هست البته آن زمان والیبال نشسته نبود و ایستاده بود. قبل از حضور در جبهه به طور جدی و حرفهای والیبال بازی میکردم. در جبهه قرار بود برای مسابقات والیبال کشور مرخصی بگیرم زیرا بازیکن تاثیرگذار تیم مشهد بودم که مجروح شدم. در بیمارستان وقتی با عصا توانستم کمی بایستم با آمبولانس برای تماشای بازی تیم خود رفتم. پس از بهبود دوباره والیبال را آغاز کردم. سال 65 به عضویت تیم ملی والیبال نشسته درآمدم و با این تیم موفق به کسب یک نشان طلا از بازی های پارالمپیک سئول ۱۹۸۸ شدم. کسب دو طلا از مسابقات جهانی هلند و مجارستان از دیگر عناوین کارنامه ورزشی من است. چندین دوره نیز با تیم خراسان در مسابقات باشگاههای جهان حضور داشتم. در دوران ورزش خود مربیگری نیز کردهام. مربی تیم والیبال نشسته خراسان و همچنین یک تیم والیبال ایستاده مخابرات خراسان بودهام. بعد از کرونا به دلیل آسیبِ کمر ورزش را رها کردم.
توصیه شما به دیگران در این سن چیست؟
در دوران زندگی هیچوقت نشده که کم بیاورم و پیش خود بگویم یک پایم کمی کوتاهتر و ضعیفتر است پس تلاشی نکنم، هرگز دست از کوشش برنداشتم، اگر کوه بوده رفتم، فوتبال و هندبال هم بازی کردهام. نه خودم خواستم و نه اجازه دادم کسی به چشم کمتوان به من نگاه کند. متاسفانه در کشور ما بر قشر معلول سرمایهگذاری نمیشود. توصیهام بهویژه به قشر معلول این است خودتان را با توجه به تواناییهای خود بسنجید و امیدوارم روزی برسد که این نگاه در جامعه تسری پیدا کند.
حرف آخر
یک ضربالمثل قدیمی میگوید: "قهرمان و پهلوانِ زنده را عشق است." تا زمانی که در میادین هستی از تو یاد میکنند؛ ولی وقتی که از میدان ورزش خداحافظی میکنی فراموشت میکنند. دیگر در این سن انتظار ندارم کسی به فکر من باشد، شاید برای همین از این تماس و یادآوری خیلی شگفتزده شدم چون کم پیش میآید یادی از من شود، مگر با دوستان دور هم جمع شویم و خاطرات را زنده کنیم. این تماس به شکل عجیبی در روحیه من تاثیر گذاشت و باعث خوشحالیام شد.