بهمن انصاری مدال‌آور پارالمپیک: آرزویم در روز تولدم، سفر به کربلا همراه خانواده است

از گذر عمر هراسی ندارد. سن برایش یک عدد است و هر روز در تلاش برای بهتر بودن نسبت به روز قبل است. اول مهرماه زادروزش است. هنوز خاطره‌ی خوش اولین جشن تولدش را به یاد دارد و از اینکه در سال‌های اخیر کنار همسر و 3 فرزندش این روز را جشن می‌گیرد شکرگذار خداوند است. او یک آرزو هم در روز تولدش دارد، اینکه با خانواده به زیارت امام حسین (ع) برود.

بهمن انصاری مدال‌آور دو دوره پارالمپیک و ستاره تیم فوتبال هفت‌ نفره ایران، تنها قهرمان میدان ورزش نبوده او پس از تلخی و سختی سانحه‌ای که برایش پیش آمد، زندگی را با نگاهی والاتر و عمیق‌تر ادامه داد. پایگاه خبری صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش کشور، در روز تولد این قهرمان ارزنده با او به گفت‌وگو نشسته است که در ادامه می‌خوانید.

چند ساله می شوید؟

متولد اول مهرماه 1358 در روستای حسن‌آباد از توابع اراک هستم و 45 ساله شدم.

 

چه احساسی در روز تولدتان دارید و نگاهتان در این سن به زندگی چگونه است؟

سن برایم همیشه یک عدد بوده است و معتقدم هر سنی ویژگی و جذابیت خودش را دارد، نگاهم به زندگی به چشم یک فرصت است، زندگی مجالِ تجربه و رسیدن به کمال و تعالی است. گاهی اتفاقاتی در زندگی رخ می‌دهد که انتظارش را نداشته‌ای؛ اما همان رویداد ممکن است مسیر جدیدی در زندگی‌ات بگشاید و تو را به بخشی از وجود و توانایی‌ات که به آن توجه نداشتی آگاه کند. همیشه در زندگی تا جایی که توانسته‌ام تلاش کرده‌ام و سعی می‌کنم در تمام موارد زندگی خود را به روز نگاه دارم و هر روز از آن درس بگیرم.

اولین  تولدی که برایتان گرفته شد را به خاطر دارید؟

 در دوران کودکی و نوجوانی، من و دیگر خواهر و برادرهایم هرگز جشن تولد نداشتیم. خانواده ما یک خانواده پرجمعیت با 11 فرزند بود. پدر کشاورزم پس از مهاجرت از روستایمان به اراک یک کارگر ساده شد و امکان برگزاری جشن برایش نبود. اولین تولدم را 28 سالگی در مسابقات بین‌المللی اوکراین تجربه کردم. خیلی برایم غافلگیرکننده بود و بسیار خوشحال شدم. در زندگی سختی و چالش‌های بسیاری را از سرگذرانده بودم و این محبت‌ همیشه در یادم می‌ماند. هم اکنون نیز همسرم بهمراه 3 فرزندم هرسال برایم جشن می‌گیرند. هنوز این شکل از غافلگیری‌هایی که خانواده‌ام با شوق برایش برنامه‌ریزی می‌کنند نزدم خیلی باارزش است و از صمیم دل به من حس خوشبختی می‌دهد. بهترین هدیه نیز به دنیا آمدن فرزند آخرم بود که در جشن تولدم حضور داشت.

امسال هنگام فوت کردن شمع تولدتان چه آرزویی کردید؟

 البته آرزوی روز تولد را نباید گفت؛ ولی آرزویم همان دعایی است که امسال اربعین در زیارت امام حسین (ع) خواستم، تنها به کربلا رفته بودم و دلم می‌خواست همسر و فرزندانم نیز با من همراه باشند؛ ولی شرایطش برایم فراهم نشد. روز تولدم آرزو می‌کنم قسمت شود با خانواده به پابوس امام حسین و حضرت ابوالفضل (سلام الله علیهما) برویم. در گذشته به یاد دارم معمولا قهرمانان را به سفرهای زیارتی می‌فرستادند که تاثیر معنوی بسیاری در مسابقات و اردوها داشت مساله‌ای که امروز کمتر به آن پرداخته می ‌شود.

 

                      

 

گفتید در زندگی رویدادهایی هست که انتظارش را ندارید و مسیرتان را تغییر می‌دهد، چنین تجربه‌ای را داشته‌اید؟

بله. من از کودکی دنبال فوتبال بودم و به این ورزش علاقه داشتم و در تیم نوجوانان، جوانان و امید آلومینیوم اراک توپ زدم. مسیر پیشرفت در فوتبال را با سرعت طی کردم و قراردادی با تیم پلی‌اکریل اصفهان که آن زمان تیم خوبی بود، داشتم؛ اما سانحه‌ای مسیر زندگی‌ام را تغییر داد. در حین کار با دستگاه صنعتی دستم دچار حادثه شد. نزدیک به دو سال خانه‌نشین شدم و با شرایط سخت جسمی و مشکلات پس از جراحی درگیر بودم. قراردادم با تیم پلی‌اکریل لغو شد و در وضعیت نامناسب جسمی و روحی قرار گرفتم؛ اما یک پیشنهاد نقطه‌یِ روشن زندگی‌‌ام پس از معلولیت دستم شد. در همان دوران یکی از دوستانم به نام آقای یعقوبی که مربی دوومیدانی تیم معلولین و جانبازان اراک بود با توجه به سابقه ورزشی‌ام به من توصیه کرد تا در این رشته فعالیتم را ادامه دهم. امیدوار شدم و ورزش را دوباره شروع کردم. اعتقاد دارم ورزش بیمه تن و روح است خصوصا برای افرادی در شرایط من که بسیار حساس هستند و آشفتگی روحی در کمینشان است.

 

از حضور خود در ورزش و عناوینتان بگویید.

شروع مجدد ورزشم با دوومیدانی بود. سال 83 قهرمان دوی صحرانوردی ایران شدم. این قهرمانی را چندین بار تکرار کردم و به عضویت تیم ملی دوومیدانی درآمدم. قرار بود به مسابقات جهانی پرتغال اعزام شویم که متاسفانه روادید صادر نشد. دوی سرعت را نیز ادامه دادم و قهرمان ایران بودم. یک سال پس از آغاز دوومیدانی فوتبال را شروع کردم، کلاس‌بندی شده و کلاس گرفتم. دو سال بعد عضو تیم ملی فوتبال هفت‌نفره شدم. بهمراه تیم ملی در مسابقات جام جهانی 2007 برزیل نایب قهرمان شده و ستاره مسابقات لقب گرفتم. پس از آن با تیم فوتبال هفت‌نفره به پارالمپیک 2008 پکن رفتیم و با شکست برزیل در رده‌بندی مدال برنز پارالمپیک را به دست آوردیم. در آن رقابت‌ها تیم روسیه و اوکراین که در فوتبال هفت‌نفره بسیار قوی و مطرح هستند، قهرمان و نایب قهرمان شدند. پس از آن در دوره بعدی پارالمپیک در لندن نیز مقام سومی خود را تکرار کردیم. مدال طلای مسابقات جهانی 2011 هلند، مدال طلای پارآسیایی گوآنگجو و چندین مدال بین‌المللی و آسیایی دیگر را نیز در کارنامه دارم. پس از حذف فوتبال هفت نفره از پارالمپیک به دوومیدانی رفتم، اکثر فوتبالیست‌ها همین کار را کردند. هم اکنون نیز سرمربی تیم فوتبال هفت نفره آلومینیوم هستم.

 

توصیه تان به جوانترها چیست؟

انسان تا زنده است و زندگی می‌کند باید هدف داشته باشد. نباید دست از تلاش بکشیم. تلاش، توکل بخدا و توسل به ائمه (ع) سه کلیدی است که من در زندگی و ورزش ثمره آن را دیدم. نباید از هدف دست کشید اگر به یک نرسیم به 3 که خواهیم رسید. مراد از حرفم این است که هر حرکتی نتیجه‌ای دارد و از تنبلی و ترس از شکست بهتر است.  یک روز هدف من طلای پارالمپیک بود، تلاش کردم، درست است برنز شد؛ ولی آن نیز شیرین بود. من همچنان هدف دارم و می‌خواهم در تیراندازی به مدال پارالمپیک برسم و برایش برنامه دارم و کار می‌کنم.

 

سخن آخر.

از صندوق بابت اقدامات اخیر بیمه و خدمات‌دهی به قهرمانان قدردانی می‌کنم. بسیار سپاسگزارم که در روز تولدم به یاد من بودید، این یادآوری به من احساس سرزندگی و خوشحالی داد.

 

 

خبرنگار: سمیه انصاری فر